پادکست شماره یک: نحوه تصمیم گیری افراد

پادکست شماره یک: نحوه تصمیم گیری افراد

2.7
(3)

پادکست شماره یک

نحوه تصمیم گیری افراد

در این پادکست می خواهیم در مورد نحوه تصمیم گیری افراد صحبت کنیم ما هر روز صبح تصمیم های زیادی میگیریم بعضی از آن ها دشوار هستند و به بعضی از آنها را هیچ توجهی نمی‌کنیم. از لحظه‌ای که هنگام صبح صدای زنگ ساعت به صدا در میاد تصمیم‌گیری‌های ما شروع میشه. آیا ۵ دقیقه دیگه بخوابم یا اینکه همین الان بلند شوم ؟ امروز چایی درست کنم یا برای تنوع قهوه بخورم؟ اول دوش بگیرم یا اول صبحانه بخورم؟ هوای امروز چه جوریه؟ ممکنه بارون بیاد و لازم باشه چترم رو بردارم یا اینکه فقط یا ژاکت بپوشم؟ به گفته دکتر باربارا ساهاکیان نوروسایکولوژیست دانشگاه کمبریج، ما هر روز حدود ۳۵ هزار تصمیم می‌گیریم. شاید تعداد واقعی آن چیزی کمتر یا بیشتر از 20.000 تصمیم باشد. ما فقط برای انتخاب اینکه چی بخوریم روزانه حداقل ۲۰۰ تصمیم می‌گیریم.

جلوی بستنی فروشی از خودمون می پرسیم، بستنی وانیلی، شکلاتی یا توت فرنگی؟ شاید اونایی که بیشتر فروخته شده پرطرفدار تر و خوشمزه تر باشه؟ دو اسکوپ بگیرم یا 4 اسکوپ؟ سس شکلات روش باشه یا سس توت فرنگی؟

خوشبختانه بسیاری از این تصمیم ها به صورت ناخودآگاه گرفته میشه مگر اینکه به مشکلی بر بخوریم و با شرایطی خارج از حالت معمول مواجه شویم. شرایط نا آشنا برای مغز، تصمیم گیری را دشوار می سازد.  به نظر می‌رسد بعضی از افراد تصمیمات مهم و غیر مهم رو بدون مشکل می‌گیرند اما برای خیلی ها حتی تصمیم‌گیری‌های روزانه هم مشکل است. بطور کلی تصمیم گیری هیچ وقت ساده نیست، مهم نیست که مسئله چی میخواد باشه؟

همانطور که در مقاله نقش شخصیت در تصمیم گیری گفتیم، ویژگی های شخصیتی ما هم برروی نحوه تصمیم‌گیری ما تاثیر می‌گذارد افرادی که تمایل به کمال گرایی دارند دوست دارند همه گزینه های موجود را با دقت ارزیابی کنند. شاید این کار طبیعی به نظر برسه اما شدنی نیست. اگر هم شدنی باشد وقت و انرژی زیادی میبرد. فکر کنید فقط برای خرید بستنی در مورد بیست طعم موجود بخواهید تصمیم بگیرید.

وقتی که میخوایم به یک سفر تفریحی برویم تعداد گزینه های موجود برای محل اقامت ما را گیج می کند: خانه، مسافرخانه، ویلا ، هتل با صبحانه بدون صبحانه. هرچه گزینه های موجود و زمان تصمیم گیری ما طولانی تر شود  ما زودتر دچار خستگی تصمیم‌گیری می شویم و تصمیم خوبی نخواهیم گرفت.

بهتر است مهمترین ملاک برای تصمیم خود را مشخص کنیم. مثلا ملاک ما برای انتخاب محل اقامت ممکن است گزینه هایی باشد که بیشترین نظر مثبت را گرفته اند و یا ممکن است لوکیشن محل اقامت برای ما از همه مهمتر باشد، پس انتخاب خود را بدون اینکه خود را درگیر گزینه های متعدد دیگر بسازیم بر این اساس شکل می دهیم. همیشه به یاد داشته باشید که راه حل عالی و ایده آل به ندرت وجود دارد.

در تحقیقی که در مورد آزادی مشروط 1100 زندانی در آمریکا صورت گرفت مشخص گردید که آزادی مشروط آنها وابسته به نوع جرمی که مرتکب شده بودند نبوده بلکه مرتبط به زمان بررسی پرونده آزادی مشروط آنها بوده است. 70 درصد پرونده زندانیانی که درصبح ارزیابی شده بودند مشمول آزادی مشروط شدند در حالیکه پرونده‌هایی که در آخر وقت بررسی می شدند تنها 10 درصد شانس آزادی مشروط پیدا کرده بودند.

مردم چگونه تصمیمات روزمرشون رو می‌گیرند؟ به کمک میانبرهای ذهنی که به اون روش هیوریستیک یا اکتشافی هم گفته میشه. روشی سریع طبق قواعد سرانگشتی و استراتژی های ساده و بر حسب تجربه شکل گرفته، تصمیماتی که به صورت ناخودآگاه و بدون نیاز تلاش زیاد گرفته میشه. بیشتر اوقات این تصمیم ها قابل اتکا و کاربردی است اما بعضی از مواقع ما برای تصمیم گیری نیاز به بررسی و تفکر بیشتری داریم. در شرایط ناشناخته و غیرعادی که قبلاً در ذهن تجربه‌ای برای آن ثبت نشده، نیاز است که مغز بصورت آگاهانه با سرعت کمتر و بی‌طرفانه وارد عمل شود، علت را جستجو کند و به ارائه راه حل بپردازد. در واقع ما همواره از دو نوع سیستم تفکر بهره می‌بریم یکی سریع، خودکار و ناخودآگاه و شهودی هست که سیستم یک نام دارد و دیگری خودآگاه، سیستماتیک و نیازمند تلاش که سیستم دو نام دارد.

نام گذاری این دو سیستم تصمیم گیری اولین بار توسط دانیل کانمن و آموس تورسکی دو روانشناس و محقق در حوزه اقتصاد رفتاری در سال 1974 صورت گرفت و پس از آن توسط بسیاری از صاحب نظران بکارگرفته شد.  دانیل کانمن در سال 2002 موفق به گرفتن جایزه نوبل اقتصاد گردید. در واقع این دوسیستم یک مدل ذهنی برای تصمیم گیری هستند که کمک به توضیح رفتارهای مغز هنگام تصمیم‌گیری می نماید.

سیستم یک همواره تمایل دارد یک مسئله دشوار را با یک مسئله آسان تر جایگزین کند. در مثال معروف لیندا که دختری جوان، باهوش و مخالف تبعیض زنان است این پرسش مطرح می شود که به احتمال بیشتر درآینده لیندا کارمند بانک می باشد و یا لیندا کارمند بانک و فعال حقوق زنان میباشد. اکثر شرکت کنندگان گزینه دوم یعنی کارمند بانک و فعال حقوق زنان را انتخاب کرده بودند در حالیکه، احتمال کارمند بانک بودن بیشتر از کارمند بانک و فمینیست بودن می باشد. در واقع هر کارمند بانک فمینیست جزو کارمندان بانک حساب می‌شود و  هر چه دسته کوچکتر باشد احتمال ضعیف تر می‌گردد. در این مورد مسئله، سیستم یک، سوال اصلی را با این سوال که آیا لیندا فمینیست است جایگزین می سازد و پاسخ اشتباه میدهد. سیستم یک درک درستی از آمار و احتمالات ندارد.

وقتی زندگی خودمون رو مرور می کنیم می بینیم که ما خیلی وقتها توسط احساساتمان هدایت می شویم. ما از سیستم یک بسیار بیشتر از سیستم دو، استفاده می‌کنیم زیرا ما زمان و ظرفیت شناختی کافی برای تفکر سیستماتیک روی هر مسئله‌ای را نداریم. خیلی از این تفکرهای خودکار خوب عمل می‌کنند به همین دلیل است که اغلب به احساس درونی خود اتکا می‌کنیم. سیستم یک با یادآوری تجربیات قبلی و تحلیل کلی در کوتاه‌ترین زمان ممکن به جمع بندی می‌رسد در حالیکه سیستم دو، با در نظر گرفتن جزییات و تحلیل های بیشتر و صرف زمان و انرژی، کمک می‌کند تا راه حل مناسب را پیدا کنیم. وقتی مهارتی مانند رانندگی را برای اولین بار یاد می‌گیرید سیستم دو فعال است اما وقتی در آن مسلط شدید بصورت اتوماتیک و خودکار قابل اجرا می باشد. می‌توان این دو سیستم را دو سر یک طیف در نظر گرفت که مغز بسته به شرایط به یکی از دو سمت نزدیک می‌شود.

زمانیکه می خواهید تصمیم مهمی بگیرید و یا در شرایطی که ممکن است شما به راحتی تحت تاثیر سایر عوامل قرار بگیرید، نباید تنها به سیستم یک و حس درونی خود اتکا کنید زیرا ممکن است این نوع تصمیم گیری عواقب ناخوشایند بلند مدتی برای شما به همراه داشته باشد.

اغلب تصمیمات روزمره و عادی با سیستم یک گرفته می شود، سیستم یک، اطلاعات جدیدی که می‌گیرد را به سرعت با الگوهای قبلی موجود در ذهن ارتباط می دهد و یک داستان منسجم می سازد. بعلت محدودیت ظرفیت پردازش مغز، محدودیت توجه و نحوه یادآوری وقایع گذشته، هنگام استفاده از سیستم یک دچار خطاهایی می‌شویم. این خطاهای شناختی منجر به سوگیری هایی در تصمیم گیری می شوند که به آن خطاهای شناختی یا cognitive bias  می‌گویند. عوامل دیگری مانند هنجارهای اجتماعی، پیش فرض ها، انگیزه‌های فردی، احساسات، ارزش ها و …. می توانند در بروز این نوع سوگیری ها موثر باشند. نقش احساسات در تصمیم گیری را نیز در این زمینه بخوانید.

استفاده از سیستم دو تفکر مستلزم مصرف انرژی بالا می باشد. جالب است بدانید وزن مغز تنها 2 درصد از وزن کل بدن می باشد اما 20 درصد از انرژی بدن را مصرف می‌کند. مصرف انرژی مغز حدود 20 وات می باشد و مهمترین منبع انرژی مغز، گلوکز می باشد. کسی که 8 ساعت در روز را به انجام کارهای شناختی چالش برانگیز می گذراند حداقل 100 کالری بیشتر از کسی که وقت خود را به دیدن تلویزیون و رویا پردازی می‌پردازد مصرف می‌کند. اگر فعالیتی که فرد انجام می دهد چندتا از حواس پنجگانه را بکار بگیرد مانند یادگیری سازجدید این میزان می تواند به 200 کالری می‌رسد. نقش احساسات در تصمیم گیری را در این زمینه مطالعه کنید.

در واقع ما راهی برای اطلاع یافتن از نحوه وقوع خطاهای شناختی نداریم در واقع ما متوجه اشتباهات شهودی رفتار خود نیستیم. دانستن اینکه خطا می کنیم برای غلبه بر آن کافی نیست. ممکن است بپذیرید که مرتکب خطا می شوید اما ریشه کن کردن آن دشوار است. همانطور که گفته شد، سیستم یک در پیش بینی‌های بلند مدت و بکارگیری آمار ضعیف عمل می‌کند و خیلی زیاد تحت تاثیر تجارب گذشته و کانتکس یا زمینه پیام می‌باشد. هردوی این سیستمها دارای اهمیت زیادی در زندگی روزمره ما می باشند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد هردو دارای معایب و محاسنی هستند که هنر ما انعطاف و استفاده از هر دو سیستم می باشد بسته به شرایط موجود می باشد. نحوه تصمیم گیری افراد

روز و روزگار بر شما خوش

لینک کوتاه پست: https://www.farzaanegi.com/?p=4507

اگه نظری در مورد این مطلب دارید خوشحال میشم با من در میان بگذارید….

به این مطلب چند ستاره میدی ؟

میانگین امتیازها 2.7 / 5. تعداد نظرها: 3

اولین نفری باشید که امتیاز می دهید!

پیام بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.بخش های ضروری با علامت (*) مشخص شده اند.