نحوه تفکر انسان و شکل گیری تصمیمات
دو سیستم تفکر در انسان
تیم فرزانگی در مقاله نحوه شکل گیری تصمیمات : وقتی از شخصی می پرسید 3*3 بدون لحظه ای درنگ پاسخ شما را میدهد اما اگر از او بپرسید 27*16 ممکن است مدتی زمان ببرد. زمانی که با ماشین از سرکار به خانه بر میگردید بدون اینکه به مسیرخانه فکر کنید راه را طی میکنید اما هنگاهی که برای اولین بار به جایی میروید در مورد بهترین مسیر دسترسی و انتخاب مسیرها فکر میکنید. این دوشیوه تفکر، تفکر شهودی یا خودکار در مقابل تفکر منطقی یا تفکر بازتابی نام دارند. دنیل کانمن و همکارش آموس تورسکی، تفکر شهودی را سیستم یک و تفکر منطقی را سیستم دو می نامند که در واقع دو فرایند متفاوت شناخت و تصمیم گیری می باشند. تصمیمات و قضاوت های سریعی که بدون تلاش و تامل زیاد و بر اساس تجربیات و هیجانات گذشته انجام میدهیم تصمیمات سیستم یک یا تصمیمات شهودی میباشند و تصمیماتی که با تفکر زیاد، بدون جانبداری و به صورت آگاهانه گرفته می شوند تصمیمات سیستم دو می باشند. در جدول زیر مقایسه این دو سیستم آورده شده است.
از آنجایی که توانایی انسان برای توجه به همه رویدادهای پیرامونش محدود است به همین دلیل تمرکز بیش از اندازه بر یک موضوع مانع از توجه او به سایر موارد میشود. مثال معروف گوریل نامرئی هنگام شمردن تعداد پاسهای سفید پوشان تیم بسکتبال در حین بازی را بخاطر بیاورید، در حالیکه یکی از بازیکنان تیم سیاه پوش با لباس گوریل وارد بازی میشود بسیاری از مشاهده گرانی که در حال شمردن پاسهای تیم سفید پوش بودند متوجه حضور او در زمین بازی نشدند. جالب تر اینکه افرادی که گوریل را ندیدند باور داشتند که اصلاً گوریلی وجود نداشته است. این همان اتفاقی است که زمانی که تمرکز ما بصورت عمیق روی یک موضوع است ممکن است به سادگی بدیهیات دیگر را نادیده بگیریم.
عملکرد سیستم یک و سیستم دو
وقتی که ما بیداریم هر دو سیستم یک و دو فعال می باشد اما سیستم دو عموماً در حالت استراحت قرار دارد و بخش کمی از ظرفیتش را مورد استفاده قرار می دهد. در حالیکه سیستم یک بی وقفه مشغول کار است و مرتب پیشنهادهایی شامل ادراک های شهودی، نیات و احساسات به سیستم دو می دهد چنانچه این پیشنهادها توسط سیستم دو پذیرفته شود عقاید و ادراکات شهودی به باورهای ما تبدیل میشود و امیال ما به اعمال ارادی تبدیل می شوند. زمانیکه پرسشی پیش بیاید که سیستم یک قادر به پاسخگویی آن نباشد سیستم دو وارد عمل میشود، در واقع وقتی موضوعی خارج از درک و کنترل سیستم یک است و شرایط مطابق انتظارش نیست سیستم دو وارد عمل می شود.
هنگام یادگیری یک مهارت جدید مثلاً رانندگی یا موسیقی سیستم دو فعال می باشد، اما با تکرار همان فرایند و پس از کسب مهارت کافی در آن زمینه، می توانیم آن فعالیت را توسط سیستم یک بطور خودکار و بدون تلاش زیاد انجام دهیم.
تفکرات ما و در نتیجه رفتارهای ما حاصل تقسیم کار بین این دو فرایند است و این هنر ما است که چطور در هنگام تصمیم گیری، وظایف را بین این دو سیستم تقسیم کنیم. خیلی از مواقع ما تصمیمات خود را مانند ازدواج یا انتخاب رشته با سیستم یک می گیریم و به کمک سیستم دو شروع به توجیه آن می کنیم در حالیکه بهتر است برای تصمیمات کلیدی که اثرات بلند مدت دارند از سیستم دو استفاده کنیم. ( نحوه شکل گیری تصمیمات )
سیستم یک یا سیستم دو؟
واقعیت این است که هیچ یک از این دو سیستم بر دیگری برتری ندارد و هریک کارایی و مزیت خود را دارد و برای زندگی فرد ضروری می باشد. با توجه به محدود بودن ظرفیت پردازش مغز، سیستم خودکار کمک میکند بصورت میانبر بسیاری از تصمیمات با حداقل تلاش و بصورت صحیح گرفته شود. اگر قرار باشد همه تصمیمات خود را با سیستم دو بگیریم سهم زیادی از انرژی و وقت خود را صرف آن خواهیم نمود. سیستم یک در تحلیل آمار و اعداد و پیش بینی های بلند مدت ضعیف عمل میکند. هرچه تجربه انسان بیشتر شود تمایل به استفاده ازسیستم نوع دو در او بیشتر میشود. تصمیم های میان مدت و بلندمدت، که اثرات استراتژیک بیشتری در زندگی انسان دارند، بهتر است با سیستم نوع دو گرفته شوند. سیستم یک خطاهای سیستماتیک زیادی دارد که در بخش های بعد به توضیح آنها خواهیم پرداخت.
سیستم یک به دنبال روابط علت و معلولی می گردد حتی برای دو چیز نامربوط می تواند داستانی بسازد و فکر می کند چیزی که می بیند تمام واقعیت است. برای مثال با دیدن خبر حمله کوسه در یک اقیانوس ممکن است شخص به این نتیجه برسد که بجای سفر به سواحل اقیانوس برنامه سفر خود را تغییر دهد در حالیکه احتمال حمله کوسه بسیار ناچیز است. افراد برای اطلاعاتی که بطور سریع توسط ذهن بازیابی می شوند وزن و اهمیت بیشتری قائل می شوند و احتمال اینکه وقایع آینده را بر اساس آن پیش بینی کنند زیاد است. یکی از بزرگترین مشکلات سیستم یک این است که سریعاً به دنبال ایجاد یک داستان منسجم و قابل قبول برای توضیح آنچه اتفاق می افتد، با تکیه بر ارتباطات و خاطرات، تطبیق الگوها و فرضیات می باشد و به طور پیش فرض طبق آن داستان قابل قبول و راحت پیش می رود، حتی اگر آن داستان مبتنی بر اطلاعات نادرست باشد. واکنش های احساسی توسط سیستم یک ایجاد می شود. سیستم بصری و حافظه اجتماعی ما که از جنبه های مهم سیستم یک هستند برای ایجاد تفسیری واحد و منسجم نسبت به رویدادهای اطراف ما طراحی شدهاند. از آنجا که سیستم یک در ساختن روایتهای محیطی بسیار خوب عمل می کند و ما از شیوه کار آن آگاه نیستیم، ممکن است ما را گمراه سازد هر چند در بسیار موارد هم این روایت ها دقیق هستند. خطاهای شناختی یک نمونه بارز انحراف از واقعیت توسط سیستم یک می باشد.
انسان ها در تصمیم گیریهای خود تمایل دارند جهت سهولت بیشتر از قواعد سرانگشتی و استراتژی های ساده پیروی کنند که به آن اصطلاحاً روش اکتشافی(Heuristics) میگویند. در واقع نوعی میانبر ذهنی است که توسط سیستم یک برای سرعت بخشیدن به فرایند حل مسئله و تصمیم گیری با کمترین میزان تلاش صورت میپذیرد. اتکا به این روش اکتشافی هرچند در بسیاری از مواقع مفید است اما میتواند منجر به پیشداوری های پیش بینی پذیر (خطاهای نظام مند) گردد. همچنین باعث می شود به راه حل های جایگزین و ایده های جدید توجه زیادی نکنیم. آگاهی از نحوه عملکرد روش اکتشافی و سوگیری های بالقوه ای که می تواند به همراه داشته باشد می تواند به ما در تصمیم گیری بهتر و دقیق تر کمک کند. در مقالات بعدی به توضیح برخی از متداولترین سوگیریهای شناختی خواهیم پرداخت. ( نحوه شکل گیری تصمیمات )
لینک کوتاه پست: https://www.farzaanegi.com/?p=4245
اگه نظری در مورد این مطلب دارید خوشحال میشم با من در میان بگذارید….
پیام بگذارید